ویاناویانا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

وی ویِ مامان و بابا

اولین سفر وی وی جونم

درود به وی وی عسل زندگی من و بابایی امروز ٢٦اردیبهشت ماه هست و تو ٥٣روزه شدی عزیز دل مادر الان که دارم مینویسم تو به اصطلاح دور از جون لالا کردی ولی داری کلی صدا درمیاری و الانم که نیگات کردم چشمای خوشگلت بازه هههههه امروز خیلی خوابت سبک شده بود مامان جون و دایی حسین و خاله منا اینا ناهار اینجا بودن و تو اصلا نخوابیدی و همش دوست داشتی توی شلوغی و جمع باشی وقتی گرسنه میشی مچ خوشگلتو میکنی دهنت و شروع میکنی با حرص و ولع مکیدن و نچ نچ کردن دل منو میبریییییییییییییی دل مامی ضعف میره با این حرکتت کاش بشه فیلمشو واس ایندت بگیرم اولین سفرتو توی ٤٩روزگیت یعنی ٢٢اردیبهشت رفتیم مشهد پابوس...
29 ارديبهشت 1391

چهل روزگی و گوشواره دار شدن ویانا

عسل ناز مامان چهل روزه شدددددددد هوراااااااااا.در تاریخ ٣اردیبهشت ٩١ فدات بشم گل نازممممممم تو عشق مامان و بابا هستییییییی روزا چه زود گذشت و تو چهل روزه شدی ایشالا زود تر بزرگ شی و مامان رو صدا کنی با اون صدای خوشگلت هانیییییییی مامان جون اومد و بردت حمومممممم عسلللللللل بودی عسل ترررررر شدی اومدی بیرونننن کلی هم خوش تیپ شدی عکساتو در آخر میزارم قند عسل دو روز بعد از روز چهل هم بردیمت دکتر واس سوراخ کردن گوشت طلای من نگران بودم درد بکشی .من و مامان جون بودیم و قرار بود بابایی هم برسه بردیمت پیش دکتر و اونا جای سوراخ رو علامت زدن.از دکتر پرسیدم دردش میاد گفت ارهههه دلم سوخت دکتر گفت ...
15 ارديبهشت 1391

یه ماهگی دردونه من

یه ماهگیت مبارک ویانای نازنین مامان و بابا ایشالا ١٠٠ ساله شی جگر گوشه ی من اینم چندتا عکس از یه ماهگی قند عسل ما عزیز دلمیییییییییییییییییی   دیشب به پهلو خوابوندمت بعد که بیدار شدم دیدم برگشتی به شکمتتتت خیلی ناراحت شدم و نگران.خدارو شکر که اتفاق بدی نیفتاد دیگه بیشتر مواظبتم عشق من   یه عالمه بوس واسه اون لپای ناز و شیرین تر از قندتتتتتتتتتتتت   اینم ان یکادتو هست مامانی در پناه حق همیشه ی ایام سلامت باشی ...
9 ارديبهشت 1391

شیرین من

سلام دخمل ناناز مامان الان که دارم واست مینویسم تو لالا کردی و تو یه خواب ناز رفتی.اینقدر خوشگل خوابیدی که دوست دارم هی بیام ببوسمت ههههه ولی بد خوابت میکنم اگر اینکارو کنم مامی فدای دختر نازش بشه نمیدونی چه عسلی شدی چه شیطونی هستی خوابیدنت که ٢مدله .یکی کپی خوابیدن بابایی یکی کپی خوابیدن مامان جون دستاتو بالا سرت میبری این میشه شبیه بابایی یکی از دستاتو میبری زیر سرتو یکی رو کنار سرت این میشه مامان جون بعد عکساشو میزارم قند عسل دوروز رفتیم خونه مامان جون.شب تا صبح نذاشتی من و مامانی بخوابیم اخه خیلی درد و دل پیچه داشتی صبح با زندایی نسیم بردیمت دکتر و دکتر دارو داد .خدارو شک...
5 ارديبهشت 1391
1